یاابا عبدالله،یاسیّد الشّهداء،یا لیتنا کنّا معک،فنفوز فوزاً عظیماً
نى نامه
خوشا از دل نم اشکى فشاندن
به آبى، آتش دل را نشاندن
خوشا زان عشقبازان یاد کردن
زبان را، زخمه ی فریاد کردن
خوشا از نى، خوشا از سر سرودن
خوشا نى نامهاى دیگر سرودن
نواى نى، نوایى آتشینست
بگو از سر بگیرد، دلنشینست
نواى نى، نواى بى نوایىست
هواى نالههایش نینوایىست
نواى نى، دواى هر دل تنگ
شفاى خواب گل، بیدارى سنگ
قلم، تصویر جانکاهىست از نى
عَلم، تمثیل کوتاهىست از نى
خدا چون دست بر لوح و قلم زد
سرِ او را به خطّ نى رقم زد
دل نى، نالهها دارد از آن روز
از آن روزست نى را ناله پرسوز
چه رفت آن روز در اندیشه نى
که این سان شد پریشان بیشه نى؟
سرى سرمست شور و بى قرارى
پر از عشق نیستان سینه او
غم غربت، غم دیرینه او
غم نى، بند بند پیکر اوست
هواى آن نیستان در سر اوست
دلش را با غریبى، آشنایىست
به هم اعضاى او وصل از جدایىست
سرش بر نى، تنش در قعر گودال
ادب را گه الف گردید، گه دال
ره نى، پیچ و خم بسیار دارد
نوایش زیر و بم، بسیار دارد
سرى بر نیزهاى، منزل به منزل
به همراهش هزاران کاروان دل
چگونه پا زِ گل بردارد اشتر
که با خود بارى از سر دارد اشتر؟
گران بارى به محمل بود بر نى
نه از سر، بارى از دل بود بر نى
چو از جان، پیش پاى عشق سرداد
سرش بر نى، نواى عشق سرداد
به روى نیزه و شیرین زبانى!
عجب نبود ز نى شکّرفشانى
اگر نى پردهاى دیگر بخواند
نیستان را به آتش مىکشاند
سزد گر چشمها در خون نشینند
چو دریا را به روى نیزه بینند
به روى نیزه، سرگردانى عشق!
ز دست عشق در عالم هیاهوست
تمام فتنهها زیر سر اوست!
علی انسانی
امون از دل زینب ، وای از دل زینب